سخن شعر گاهی شعری را می سرایم و از درون دل سخنی می گویم ...که او رفت درباره وبلاگ یکشنبه 89 تیر 6 :: 6:58 صبح :: نویسنده : امید ارجمندی
بر چهره ی بی مثل تو یک تن نه سزا وار در ساحل در یا ی و جودت قدم موج در بارگه مُلک ملک خواری و زاری محزون مشو ساحل از این موج جدائی روزی برسد تشنه دلان در طلب آب امید مکن ناله ز بی مهر ی معشوق دوست دارم که به دیدار رخت بشتابم
گفتی که نخواهم این حکایت باشد روزی برسد که گریه ات سیل شود دانم که به گفته ها ی دشمن رفتی دل مرده شود کسی که دل می شکند من صبر فزون کرده و خواهم کردن ای باد صبا برو پیامم برسان http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=506 ستمگری نکن ای دلبرا به یادم باش
موضوع مطلب : بیمار, عشق, یا ر, خاطرات, گلگون, خیابان, خون پیوندهای روزانه لوگو آمار وبلاگ
|
||